زنگ تفریح ِ این روزهای من زیبـــــــــــاست...زیبا تر از هر واقعیتی که می دیدم...
ایــــــــــــــــن نیز واقعی و زیباست آنقدر زیبا که می خواهم پـــــــــــرواز کنم و دنـــــــــیا رافتح کنم...
این روزها می خواهم برای خود زندگی کنم و با کـــَسی مشاجره نکنم،دخالت نکنند و هـــــــــــرگز شادیم را بهم نزنم...این روزها حالم عجیب است...این روزها را دوست دارم...روزهایی پر از زنگ تفریح های زیبا و پٌر هیـــــــــــــــجان که زیـــــــــــــــــاد تر می شوند...
خـــــــــــــــــدای من این زنگ تفریح ها را برایم زیاد تر کن...قول داده ام که اعتــــــــــــماد بنده ات را بـــــــــدست بیــــــــــــــــارم...خدایــــــــــــــــا تو شاهـــــــــدی...
پ ن :کنکورم خداروشکر تموم شد امیدوارم تهــــــــــــــــران قـــــــــبول شم...
پ ن:این حسی که این روزها به مادرم دارم را خیــــــــــلی دوست دارم...
سلام دوست عزیز.
من اولین باری که میام به وبلاگت.
وب خوب و قشنگی داری. پست های اخیرت رو خوندم جالب بودن.انشاالله تو تهران و تو رشته مورد علاقت قبول میشی.
خوشحال میشم سر بزنی.
قدرتمند و پیروز باشی.
سلام
ممنون ایشالا