حجم سبز

#همیشه آغاز راه دشوار است،عقاب در آغاز پر کشیدن پر می ریزد اما در اوج،حتی از بال هم بی نیاز است!#

حجم سبز

#همیشه آغاز راه دشوار است،عقاب در آغاز پر کشیدن پر می ریزد اما در اوج،حتی از بال هم بی نیاز است!#

پـــــاییز

خیابان ها را تنها قـــدم می زنم


آرام آرام سعی می کنم نفس بکشم


و هوای پاییز را ببلعم...


پاییز مرا یـــــاد یــــک حـــس ِ خوبی می اندازد


حسی که گاه نمی دانم چیست...


فقط می دانم خیلی خوب است...


و حالا چقدر زود می آیـــــــــد 


و چه به موقـــــــع


پاییـــــز دوست داشتنی من...


آمـــــــــدنت مبــــارک


بی نقاب

هـــــــــــــی تو...


می شود جایت را با من تغییر دهی؟؟؟


فقط چند ساعتی می خواهم نقاب داشته باشم...


آخــــــــــر مرا دیگر بی نقاب راه نمی دهند


می خـــــــواهم کمی بی خود باشم...



+متن از خودم

+ همین جوری فقط می خواستم دوباره بنویسم...

مهمانی شاهانه...!

گاهی وقتی به مهمانی های خانوادگی خودمون میرم واقعا از این  همه تجمل و ریخت و پاش حالم بهم می خوره... وقتی می بینم برای ی مهمونی خیلی ساده که کلا ماکسیمم 25 نفر هستند کلی غذا و دسر وجود داره و کلی هم غذا و دسر اضافه باقی می مونه واقعا حالم بهم می خوره! حالم از این بهم می خوره که من ِ نوعی که مهمان اون جمع هستم شکمم سیر هست(خداروشکر) و نیازی ندارم که کَسی بهم غذایی بده که من رو سیر کنه...


اما در عین حال وقتی من دارم غذا می خورم هزاران آدم در حال مرگ هستند از روی گرسنگی!!! یعنی من ِ  شکم سیر در اون جمع دارم غذایی می خورم که تابه حال هزاران بار خوردم اما آدمی دیگه در اون وضعیت داره جون میده فقط بخاطر ی لقمه نان!!!


نمی دونم انسانیت کجا رفته...شاید من خیلی آدم پولداری نباشم اما می تونم ی کم از این ریخت و پاش ِ فعلی ام بزنم و به اون کودکی که از گرسنگی جون میده کمک کنم. می تونم خیلی کارها کنم که در حال حاضر که قرن 21 هست و عصر دیجیتال آدمی از گرسنگی تلف نشه... و خیلی کارها می تونم بکنم که هم نوع خودم محتاج نباشه برای نون ِ شبش!



+ بد نیست ی کم به خودمون یادآوری کنیم که انسانیم و خدا برای همین ما رو آفریده که از انسانیت خودمون استفاده کنیم و نگذاریم انسانی دیگر از روی گرسنگی وفقر بمیرد...